loading...
زمزمه خیال
زمزمه بازدید : 0 سه شنبه 19 فروردین 1393 نظرات (0)

گل بارون زده من 
گل ياس نازنينم
ميشكنم پژمرده ميشم

نزار اشكاتو ببينم

زمزمه بازدید : 0 سه شنبه 19 فروردین 1393 نظرات (0)


دلم هواتو کرده نازنينم
تو عشقت اولين و آخرينم
مي خوام برگردي و پيشم بموني
واسم از عشق و عاشقي بخوني
دل و هوايي کردي و نگفتي که چي مي شه
مي دونم رفتي و پيشم نمي ياي تا هميشه
تو که حرف دلت عشق و اميد و آرزو بود
بدون که عشق عاشق از نديدن کم نميشه
شبام سرد و چه تاره دلم چه بي قراره
از اون روزي که رفتي ديگه آروم نداره
اگه عاشق بوديم با هم مي مونديم
سرود زندگي با هم مي خونديم
ولي رفتي و پيش هم نمونديم
تموم نامه هامون و سوزونديم
بازم دير نشده برگرد به خونه
بذار حرمت عشقمون بمونه
مي خوام با دستاي قشنگ و نازت
بسازم خونمون و عاشقونه

زمزمه بازدید : 0 سه شنبه 19 فروردین 1393 نظرات (0)

دلم برای کسی تنگ است ...
که چشمهای قشنگش را...
به عمق آبی دریا می دوخت...
و شعر های قشنگی چون... 
پرواز پرنده ها می خواند...!
دلم برای کسی تنگ است...
كسي كه خالي وجودم را از خود پر مي كرد...
و پري دلم را با وجود خود خالي...
دلم برای کسی تنگ است... 
کسی که بی من ماند ...
کسی که با من نیست...
دلم برای کسی تنگ است...
که به هر رفتنی پایان داد...!!
دلم برای کسی تنگ است...
که آمد!
رفت!
و پایان داد...
کسی .... 
کسی که من هميشه دلم برايش تنگ می شود!!!!!!

زمزمه بازدید : 0 سه شنبه 19 فروردین 1393 نظرات (0)

شاپرک دلت شکسته میدونم که تنها هستی
میدونم کنار غمهات با یه مشت رویا نشستی
دلت و شکسته اونکه یه روزی همه کست بود
اونی که تو دار دنیا همه کارو کست بود
شاپرک بالت شکسته .یکی بال تو رو بسته
توی اون غربت تاریک به تو تیر غم نشسته
همه عمرت هدر شد چرا اینجوری خدا خواست؟
اونی که فکر نمیکردی اینجوری به خاکت انداخت
حالا اونجا توی غربت رو کدوم شونه میباری؟
واسه ریختن اشکات سرتو رو چی میذاری؟
میبینم غم رو تو چشمات که غریبونه نشسته
میخونم از توی چشمات بدجوری دلت شکسته
شاپرک عمر تو . خوابه . چه جوری دووم میاری ؟
گلا پژمرده و زردن تو عجب طاقتی داری

زمزمه بازدید : 0 سه شنبه 19 فروردین 1393 نظرات (0)

برايم آشنا هستي
تورا من بيش از اين ، هرگز نديده
وشايد بعد ازاين هرگز نخواهم ديد
ولي وقتي كلامت را شنيدم
آشنا بودي
نمي دانم ولی شاید
نمي دانم گماني دور مي گويد
ببينم وقتي از چشمان ابر تيره
آن باران بغض و دشمني مي ريخت
توچتر مهرباني ، بر سرم آهسته واكردي ؟
آه يادم هست وقتي عاشق عاشق شدن گشتم
تو گفتي عاشق نور اميدو روشنی باشم
تورا هرگز نديدم من
ولي هر لحظه بامن ازخودم نزديك تر بودي
خداي من چه مي گويم
چه مي گويم ترا من پيش از اين هرگز نديده
وشايد بعد از اين هرگز نخواهم ديد
تورا درآبي دريا، تورا درخنده خورشيد
تو را درگريه هاي ابر تورا درجاري هر رود
تو را در لابه لاي عطر شب بوها
تو را در لحظه هاي شاد و غمناكم
تو را از اولين بغض تولد
تو را با اولين لالايي مادر
تو را هر لحظه من ديدم
و تا جايي كه در من يك نفس باقيست
وحتي بعد از آن هم
هر لحظه خواهم ديد.

زمزمه بازدید : 0 سه شنبه 19 فروردین 1393 نظرات (0)

برگرد بی تو بغض فضا باز نمی شود
یک شاخه یاس عاطفه پیدا نمی شود
در صفحه دلم تو نوشتی صبور باش
قلبم غبار دارد و معنا نمی شود
بی تو شکست پنجره رو به آسمان
غم در حریم آبی دل جا نمی شود
دریای تو پناه نگاه شکسته است
هر دل که مثل قلب تو دریا نمی شود
می خواستم بچینم از آن سوی دل گلیاما
بدون تو که گلی وا نمی شود
دردیست انتظار؛ که درمان آن تویی
این درد تلخ بی تو مداوا نمی شود
بی تو شکسته شد غزل آشناییم
این رسم مهربانی دنیا نمی شود
گفتی صبور باش و به آینده ها نگر
پروانه که صبور و شکیبا نمی شود
شبنم گل نگاه مرا باز شسته است
دل در کنار یاد تو تنها نمی شود
گلدان یاس بی تو شکست و غریب شد
گلدان بدون عشق شکوفا نمی شود
باران کویر روح مرا می برد به اوج
اما دلم بدون تو شیدا نمی شود
رویای من همیشه به یاد تو سبز بود
رفتی و حرفی از غم رویا نمی شود
رفتی و دل میان گلستان غریب مان
ددیگر بهار محو تماشا نمی شود
یک قاصدک کنار من آمد کمی نشست
گفتم که صبح این شب یلـدا نمی شود؟

زمزمه بازدید : 0 سه شنبه 19 فروردین 1393 نظرات (0)

چه درد است میان جمع بودن 
ولی در گوشه ای تنها نشستن 
برای دیگران چون کوه بودن 
ولی در چشم خود آرام شکستن 
برای هرنویدی شعر سرودن 
ولی لبهای خود همواره بستن 
به رسم دوستی دستی فشردن 
ولی باهرسخن قلبش شگستن 
به نزد عاشقان چون سنگ خاموش 
ولی در بزم خود عاشق نشستن

زمزمه بازدید : 1 سه شنبه 19 فروردین 1393 نظرات (0)

خداحافظ همین حالا
همین حالا که من تنهام
خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمهام
خداحافظ کمی غمگین به یاد اون همه تردید
به یاد آسمونی که منو از چشم تو می دید
اگه گفتم خداحافظ نه اینکه رفتنت ساده ست
نه اینکه میشه باور کرد دوباره آخر جاده ست
خداحافظ واسه اینکه نبندیم دل به رویاها
بدونیم بی تو و با تو همینه رسم این دنیا
خداحافظ
خداحافظ
همین حالا
خداحافظ

زمزمه بازدید : 0 سه شنبه 19 فروردین 1393 نظرات (0)

امشب تنم خمیده و خوابم نمی برد

روزم به شب رسیده و خوابم نمی برد 



از ابر پاره پاره غمهای بیشمار

یک قطره غم چکیده و خوابم نمیبرد



یا خواب من ز غصه به روحم رسیده است 

یا از سرم پریده و خوابم نمیبرد



یا پشت چشم پنجره ی فولاد آسمان 

آه تو را شنیده و خوابم نمیبرد 



پیراهن عزیز مرا گرگ عاشقی 

از رو به رو دریده و خوابم نمیبرد



صدها ستاره می شمرم تا دوباره باز

سر میزند سپیده و خوابم نمیبرد



فریاد میزنم که خدا بشنود چرا؟؟

من شانه ام خمیده و خوابم نمیبرد!!! 

__________________

زمزمه بازدید : 0 سه شنبه 19 فروردین 1393 نظرات (0)

دارد باران می بارد
و داغ تنهایی ام
تازه می شود!
نگو که نمی آیی
نگو مرا همسفر دشت آسمان نیستی
از ابتدای خلقت
سخن از تنها سفر کردن نبود
قول داده ای
باز گردی
از همان دم رفتنت
تمام لحظه های بی قرار را
بغض کرده ام
و هر ثانیه که می گذرد
روزها به اندازه هزار سال
از هم فاصله می گیرند

تعداد صفحات : 4

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 38
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 29
  • آی پی دیروز : 21
  • بازدید امروز : 30
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 30
  • بازدید ماه : 30
  • بازدید سال : 32
  • بازدید کلی : 185
  • کدهای اختصاصی

    دریافت کد رتبه جهانی سایت و وبلاگ

    دریافت کد آمارگیر سایت